کد مطلب:95272 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:164

انتقاد از خلفا











مسأله سوم در این موضوع انتقاد از خلفا است، انتقاد علی علیه السلام از خلفا غیر قابل انكار است و طرز انتقاد آنحضرت آموزنده است. انتقاد علی علیه السلام از خلفاء احساساتی و متعصبانه نیست، تحلیلی و منطقی است و همین است كه به انتقادات آن حضرت ارزش فراوان می دهد. انتقادات اگر از روی احساسات و طغیان ناراحتیها باشد، یك شكل دارد، و اگر منطقی و براساس قضاوت صحیح در واقعیات باشد شكلی دیگر. انتقادهای احساساتی معمولا درباره همه افراد یك نواخت است، زیرا یك سلسله ناسزاها و طعن ها است كه نثار می شود. سب و لعن ضابطی ندارد.

اما انتقادهای منطقی مبتنی بر خصوصیات روحی و اخلاقی و متكی بر نقطه های خاص تاریخی زندگی افراد مورد انتقاد می باشد. چنین انتقادی طبعا نمی تواند در مورد همه افراد یكسان و بخشنامه وار باشد. در همین جا است كه ارزش درجه واقع بینی انتقاد كننده روشن می گردد.

انتقادهای نهج البلاغه از خلفاء برخی كلی و ضمنی است و برخی

[صفحه 171]

جزئی و مشخص. انتقادهای كلی و ضمنی همانها است كه علی علیه السلام صریحا اظهار می كند كه حق قطعی و مسلم من از من گرفته شده است، ما در فصل پیش به مناسبت بحث از استناد آنحضرت به منصوصیت خود آنها را نقل كردیم.

ابن ابی الحدید می گوید:

«شكایت و انتقاد امام از خلفا ولو به صورت ضمنی و كلی متواتر است. روزی امام شنید كه مظلومی فریاد بر می كشید كه من مظلومم و بر من ستم شده است، علی به او گفت: (بیا سوته دلان گردهم آییم) بیا با هم فریاد كنیم. زیرا من نیز همواره ستم كشیده ام.»

ایضا از یكی از معاصرین مورد اعتماد خودش معروف به ابن عالیه نقل می كند كه گفته:

در محضر اسماعیل بن علی حنبلی، امام حنابله عصر بودم كه مسافری از كوفه به بغداد مراجعت كرده بود و اسماعیل از مسافرتش و از آنچه در كوفه دیده بود از او می پرسید، او در ضمن نقل وقایع با تاسف زیاد جریان انتقادهای شدید شیعه را در روز غدیر از خلفاء اظهار می كرد. فقیه حنبلی گفت تقصیر آن مردم چیست؟ این در را خود علی علیه السلام باز كرد. آنمرد گفت پس تكلیف ما در این میان چیست؟ آیا این انتقادها را صحیح و درست بدانیم

[صفحه 172]

یا نادرست؟ اگر صحیح بدانیم یكطرف را باید رها كنیم و اگر نادرست بدانیم طرف دیگر را!

اسماعیل با شنیدن این پرسش از جا حركت كرد و مجلس را بهم زد؛ همین قدر گفت این پرسشی است كه خود منهم تاكنون پاسخی برای آن پیدا نكرده ام».


صفحه 171، 172.